عکاسی

عکاسی

مقدمه

امروزه نقش عکاسی در زندگی بشر غیر قابل انکار است. ما با تصاویر احاطه شده ایم و گریزی از آنها نداریم. بدون تصویرمان در زندگی اجتماعی غیر قابل شناسایی و فاقد هویت هستیم. به قول هالاباف «چون معتقدیم که شاهد واقعیت هستیم به همین دلیل فقط به آن چه با چشمان خود می ببینیم باورداریم. اما ما صرفاٌ نمی بینیم دوربین هم چنین نمی کند ما اطلاعات را متناسب با اهداف نیازها، گرایش ها ،‌و انتظارات خود تحریک می کنیم. ما مولی ساده از فلسفه تجربه گرائی را برای زندگی خود بکار می گیریم : چیزی که مشاهده می کنیم وجود دارد چیزی که مشاهده نمی کنیم وجود ندارد همچنان که به چشمان خود ایمان داریم و آنها را ملاک قرار می دهیم به همان ترتیب کار دوربین را نیز معتبر می دانیم.

عکاسی از ظریفترین و زیباترین جلوه های پیشرفت هنری و فنی قرن اخیر است . عکس نه فقط حافظ جذابترین خاطره ها و یاران و دوستان ، که بهترین نمایشگر لحظات تلخ و شیرین زندگی ملت ها و جوامع و نیز آثار و سنت ها و شیوه های زندگی آنها در دوره ها و سالها و زمان های گوناگون است و به همین اعتبار، از مهمترین ابزار و لوازم پژوهشها و مطالعات جامعه شناسی و مردم شناسی و نقل و انتقال اطلاعات و اخبار به شمار می رود.

عکاسی چه به عنوان یک حرفه و چه به صورت مشغولیتی لذتبخش ، خوشبختانه در سالهای اخیر در کشور ما گسترش فراوان ساخته و دورترین مناطق مملکت راه پیدا کرده است. باشگاهها و نمایشگاهها و نشریات حرفه ای خاصی که در این سال ها شاهد پیدایش و افزایش روز افزون آنها بوده ایم ، بهترین شاهد این مدعایند.

 

تاریخچه

کتاب حاضر که چند سال پیش از مرگ نوسیندة نامدار آن آنسل آدامز انتشار یافت در برگیرندة‌ شرح تجربیات گستردة وی در زمینة‌ کار با دوربینها و متعلقات مختلف‌ عکاسی حرفه‌ای است ، تجربیاتی که طی زمان طولانی توام با کار عملی آفریننده در قلمرو عکاسی هنری حاصل آمده اند تسلط آدامز در شناخت و آموزش فنون پیچیدة‌ عکاسی حرفه‌ای افزون بر استادی وی در کار آفرینش منظره‌های شگفت انگیز طبیعی بی نیاز از شرح و تفصیل است آدامز در قلمرو عملی عکاسی همچون منظره گری توانا و با بینش که عکسهایش در زمرة‌ برجسته ترین تصویرهای تاریخ عکاسی‌اند به شمار می آید و در زمینة‌نظری عکاسی همچون پژوهنده ای مو شکاف و دقیق که حاصل پرباریافته‌های خود را بدون امساک در قالب کتابهایی در اختیار دوستداران عکاسی نهاد و تجربیاتش را در طول سالهای متمادی تدریس در مرکزهای مختلف هنری در دسترس هنرآموزان این رشته قرار دارد.

آدامز در کار آفرینش هنری خود با پرداختن به منظره سازی ،‌به قلمر وی از عکاسی گام نهاد که شاید بتوان آن را همزاد پیدایش عکاسی – و به طور مسلم همزاد پیدایش داگرئوتیپ در 1839 – به شمار آورد. عکاسی در روزهای نخست با محدودیتهای فنی بسیاری مواجه بود لزوم اعمال زمانهای نوردهی طولانی مانع از آن می شد که عکس گرفتن از موضوعهای متحرک امکانپذیر گردد و همین محدودیت رفته رفته سبب گردید که عکاسان به عکسبرداری از موضوعهای بیحرکت و از آن میان منظره‌ها روی آورند. عکاسی تبدیل به وسیله‌ای برای ثبت منظره‌های شهری و طبیعی شد و سندهای بیشماری که گویای اوضاع شهرنشینی و طبیعت مناطق مختلف جهانند بر جای ماندند نخستین تلاشهای در این راستا در فرانسه آغاز شدند در 1839 کمیسیون بناهای تاریخی فرانسه ، نوئل ماری لوروبور و فردریک گوپی را مأمور عکسبرداری از مناطق صحرایی مصر و اوگوست سالزمن را روانة تهیه عکس از اورشلیم کرد.

هرچند نطفة عکاسی منظره در اروپا و مشخصا در فرانسه بسته شد رشد و گسترش آن بطور قابل ملاحظه ای در آمریکا صورت پذیرفت . عکاسان پیشگامی که دشواری در نوردیدن منطقه های دوردست و ناشناختة آمریکا را به خود هموار ساختند از ناحیه‌های مختلف آمریکا که از تنوع اقلیمی زیادی برخوردارند تصویرهایی به همراه آورند که در تهیه متنها و نقشه های جغرافیایی به کار آمدند اگر امکانات وسایل عکاسی آن دوره را در نظر آوریم تصدیق خواهیم کرد که تهیه این عکسها توام با دشواری زیادی صورت می پدیرفت زیرا که دوربینها حجم و وزن زیادی داشتند نورپذیری عدسیهای دوربین ضعیف بود و فرجة تهیه نوردهی و ظهور صفحه های حساس بسیار اندک بود چون نامیز رطوبت خود را در مدت زمان کمی از دست می داد در این دوره هنری جکسن از سوی بنیاد پارک ملی یلو استون ماموریت یافت از جنوب غربی کولورادو وایومینگ و منظره های طبیعی آن منطقه ها عکس بردارد در حدود 1850 که کاوشگران طلا در کالیفرنیا برای یافتن این فلز گرانبها هجوم آورده بودند رابرت هـ. ونس با همراهی کردن کاوشگران موفق به تهیه عکسهای جالب توجهی شد تیموتی اوسالیوان با زیر پاگذاشتن جنگل پاناما ،‌ جنوب غربی امریکا و آریزونا تصویرهای فوق‌العاده ای را ثبت نمود که پاره ای از آنها شهرت یافتند عکسهایی که از این نخستین تلاشها حاصل آمدند از لحاظ فنی از کیفیت مطلوبی برخوردار بودند ترکیب بندی متعادلی داشتند و علی رغم محدودیتهای فنی آن دوره زیباییهای ناشناخته و شکوه مناظر طبیعی را به خوبی باز می‌نمایاندند.

در همین ایام شکل دیگری از عکاسی در کار پیدایش و رشد بود عکاسانی که میل داشتند عکاسی را تا بدان مرتبه ارتقا دهند که از آن یک هنر بسازند چنین نیازی حس می کردند که لازم است در تصویر واقعیت خارجی دخل و تصرف شود و به بازنمایی صرف منظره های طبیعی بسنده نگردد این عکاسان برای تمایز یافتن از عکاسانی که پیرو سبک کاملا واقع‌نما بودند با استفاده کردن از ترفندهای عکاسی به تغییر دادن عکسبرداریهای خود پرداختند و موفق به آفرینش صحنه های غیر عادی و گاه شگفت انگیز شدند در آفرینش این عکسها هدفهای زیبایی خاصی مورد نظر بودند و بدان لحاظ که در تغییر دادن حالت آنها از فضای نگاره های نقاشان مشهور آن دوره الهام گرفته می شود به این عکسها نام نگاره نما دادند عکاسی در ابتدای کار خود عملا زیر نفوذ نقاشی قرار داشت.

بنابر اظهار هنری پیچ رابینسن که معروف ترین عکاس پیرو مکتب استعاره ای سده نوزدهم بود استفاده از هرگونه ترفند عکاسی پیوند عکسها یا هر نوع شیوه ای برای عکاسی مجاز بود رابینسن با آمیختن رویا و واقعیت و به کمک پیوندهای ماهرانه فنی که در تلفیق عکسها به کار می گرفت تصویرهایی به وجود آورد که در آنها واقعیت جاری به نحو محسوسی تغییر شکل یافته بود عکاسان بسیاری از رابینسن پیوری کردند و با زیاده روی در استفاده از ترفندهای عکاسی در راهی گام نهادند که پیش از آن به وسیلة نقاشان پیموده شده بود عکاسانی همچون منظره‌گر مشهود فرانسوی کامیل سیلوی که مقیم انگلستان بود در تمامی آثار خود از لحاظ انتخاب موضوع و ترکیب بندی و سبک کار از نقاشان منظره گر آن دوره الهام می گرفتند بدین سان عکاسی منظره در پایان سدة نوزدهم پا بند موضوعهای کاملا ساخته و پرداخته و تصنعی بود و هنوز تحت تأثیر نظریه نگاره نمایی قرار داشت.

اما عکاسی انگلیسی به نام پیترهنری امرسن از 1880 حرکت تازه ای را در برابر مکتب نگاره همایی آغاز کرد وی ضمن آن که با مکتب مزبور از اصل به مخالفت برخاست شیوه ای ارائه کرد که بنا بر آن تصویرها به صورت مستقیم تری از واقعیت الهام گرفته شده بودند وی که با کاربرد هرگونه ترفند عکاسی و پیوند عکسها و فنونی از قبیل ایجاد محویهای هنری بر روی تصویرها که در آن دوره سخت مورد توجه بودند مخالفت ورزید عاقبت خصیصة ویژه عکاس را که همانا توانایی ثبت کردن واقعیت بدان گونه که هست می باشد به آن بخشید وی که به قاعده های رسمی ترکیب بندی دستکاری فیلم و ترفندهای معمول بی اعتنا بود عکاسی ار مردم کوچه و خیابان ومنظره های صحرایی را به عکسهای تصنعی که در کارگاه عکاسی گرفته می شدند ترجیح می داد امرسن پایه گذار راهی شد که نسلی از عکاسان در آن گام نهادند و تلاشهای وی به منظور ثبت کردن جوهرة واقعیت بدان گونه که هست عکاسی را زیر و رو ساخت و سبب استقلال آن از نقاشی گردید.

با این همه در آن دوره تاثیر آثار نقاشان بر عکاسی هنوز به تمامی از بین نرفته بود در پایان سدة نوزدهم هنوز عکاسهایی از آثار نقاشان امپرسیونیستی همچون کامیل کورو و جیمزویستلر الهام می گرفتند در 1890 ، 10 و 11 عکاس انگلیسی جورج هنری من مبتنی است بر «پاسخ» ی که به موضوع در برابر خود می دهم و بر مجموعة‌ تجربة‌حسی و عقلی که حاصل کرده ام بدین سان منظره های شگفت انگیزی که آدامز از غرب آمریکا تهیه نمود همچون کوه ویلیامسن ازمانزانار(1943) یا ماه بر روی هاف دم (1941) کوشش پیوسته وی را در ساخت دقیق و متعادل تصویر و حساسیت و دلدادگیش را نسبت به نمادهای پرشکوه طبیعی نشان می دهند نمادهایی که آدامز همواره با بینایی ژرف خاص خود سعی داشت تا سیمای خیال انگیز آنها را در حد کمال زیبایی و استحکام هنری بازسازد.

آدامز برای بیان شدت وجدو احساس شاعرانه ای که در برخورد با مظاهر طبیعت به وی دست می داد به تصویرسازی از منظره‌های پر عظمت کوهسارهایی که ستیغهایشان در ابرها ناپیدا شده‌اند دریاچه‌های یخ زده و منجمدی که در برابر صخره‌های عظیم کنارشان بیحرکت نشسته‌اند آبشارهایی که از فراز کوهها بر تخته سنگها مورب فرو میریزند آسمان تیره‌ای که سپیدة در کار دمیدن آن را روشن ساخته و …. می‌پرداخت و پایندگی و مانایی نمادهای طبیعی را در برابر میرایی و زوال پذیری حیات بشری پیش چشم بیننده می‌آورد.

آنسل آدامز نامی است که به تاریخ هنر عکاسی پیوسته است. این مقدمه را با نقلی از گفته‌های وی به پایان می بریم.

«من بدان چیزها که بالیده‌اند، و به چیزهایی که با شکوهمندی بالیده و مرده‌اند اعتقاد دارم . به آدمیان و به سیماهای سادة زندگی انسان و به رابطه‌های انسان با طبیعت اعتقاد داردم . اعتقاد دارم که انسان باید از لحاظ ذهنی و اجتماعی آزاد باشد و با تصدیق نمودن زیبایی بی منتهای جهان و با کسب کردن اطمینان لازم برای دیدن و بیان نمودن دید خود وجودش را قوت بخشید و اعتقاد دارم که عکاسی یکی از وسیله های بیان نمودن این تصدیق و نایل آمدن و سعادت و ایمان است.

 

عکاسی چیست ؟

عکاسی عبارت از این است که ما بتوانیم بوسیله اعمال فیزیکی یا شیمیایی با کمک روشنایی طبیعی یعنی نور آفتاب عکس یا تصویر چیزی را بر روی فیلم و یا کاغذ عکاسی انتقال دهیم.

این تفسیر از نظر کمی برای عکاسان حرفه ای یا آماتوری تقریباً کافی است و می دانیم که عکس بوسیله نور طبیعی کاغذ عکاسی منتقل می گردد اما باید این نکته را نیز اضافه کنیم که فیلم عکاسی فقط در برابر نور طبیعی حساس نسیت اما نورهای غیر طبیعی یا نامرئی هم در آن تأثیر می کند لابد می پرسید این حرف چه معنی دارد غیر از نورهای طبیعی مانند آفتاب نورهای غیر طبیعی مانند اشعه مجهول و یا تأثیرات رادیو اکتیو می تواند در آن اثر کند.

 

اصول عکسبرداری

عدسی یا لنز

شکی نیست که مهمترین قسمت هر دوربین عکاسی عدسی یا لنز آن است. کیفیت هر تصویر از وضوح کامل در تمام نقاط گرفته تا فقدان کج شکلی و هر نوع انحنا و اعوجاج خطوط و غیره بستگی به طرز ساختمان و جنس شیشه و مواد پدید آورندة عدسی و همچنین وضع قرار گرفتن اجزاء سازندة آن دارد. بدیهی است که بهای عدسی نیز به همة این عوامل مستقیماً‌ مربوط میشود.

همه این مسائل را کارشناسان و سازندگان عدسیها بررسی و حل کرده اند و آنچه دانستنش برای مصرف کننده لازم است به شکل اعداد و ارقام روی حلقة جلو عدسی حک گردیده است.

مشخصاتی که روی حلقة هر عدسی دیده می شود عبارت است از :

  • نام : کارخانه ها برای هر یک از انواع لنزهای خود (از لحاظ جنس عدسی و ترکیب اجزاء آن) نام مخصوصی انتخاب کنید مانند تسار ،‌هلپار ، المار ، دیستاگن و غیره
  • قدرت . آخرین درجه گشادی دیافراگم هر عدسی معرف قدرت آن است که به شکل زیر نشان داده می شود.

(2/F) 1:2 یا (8ر1/F) 8 ر1:1 یا (2ر1/F) 2ر1:1

برای بدست آوردن این اعداد قطر بازترین دیافراگم عدسی را اندازه گیری و بر فاصلة کانونی آن تقسیم می کنیم (معمولاً قطر عدسی بیرونی هر لنز با قطر بازترین دیافراگم همان لنز برابر است.

بدین گونه هرچه عدسی بیرونی لنز بزرگتر باشد دیافراگم نیز خواهد توانست بیشتر باز شود و در نتیجه لنز از قدرت نورگیری بیشتری برخوردار خواهد شد. به این ترتیب یکی عدسی (2ر1/F) قوی تر از یک عدسی (8ر1/F) و آن هم به نوبة خود قوی تر از یک عدسی (2/F) خواهد بود.

  • فاصلة کانوی .   روی حلقة‌ جلو لنز در کنار رقم قدرت عدد دیگری وجود دارد که نشان دهندة فاصله کانونی آن است.

پرتوهای نوری که از فاصله بی نهایت به یک عدسی محدب برسد پس از عبور از عدسی در یک نقطه جمع می شود که آنجا را کانون عدسی می گویند و فاصلة کانون را تا مرکز اپتیک عدسی فاصله کانونی می نامند که در یک عدسی معین همیشه ثابت است.

عدسیهای تشکیل دهندة‌ یک لنز که هر کدام دارای کانون جداگانه ای هستند وقتی با هم ترکیب شوند کانون مشترکی پیدا می کنند که فاصلة آن از مرکز اپتیک لنز روی حلقة لنز نوشته می شود کانون هر لنز هنگامی که برای بی نهایت ( ¥) تنظیم شده باشد در وسط سطح تصویر (جایی که سطح فیلم قرار دارد) واقع است.

به نسب کوتاهی یا بلندی فاصلة کانونی این زاویه تغییر می کند : بدینگونه که هرچه فاصله کانونی کوتاهتر باشد زاویة دید بازتر خواهد بود و هر قدر فاصلة کانونی بلندتر شود زاویة دید بسته خواهد شد.

انواع عدسی

دید انسان بر خلاف عکس حدود کاملاً معین و مشخصی ندارد و زاویة آن بیش از 140 درجه است. اما همة آنچه در میدان دید انسان واقع می شود همزمان واضح به نظر نمی رسد از این مقدار فقط آنچه در داخل زاویه‌ای برابر با 45 درجه باشد از وضوحی نسبی برخوردار است از اینرو روی دوربینها معمولاً لنزی سوار می کنند که زاویة دید که در حدود 45 درجه باشد تا تصویری شبیه به دید متعارف انسان ایجاد کند چنین لنزی را بر روی هر دوربینی عدسی نرمال می گویند که فاصله کانونی آن تقریباً برابر با قطر سطح تصویر همان دوربین است.

عدسی های زاویه باز:

زاویه دید برای عکسبرداری از ساختمانهای بزرگ ، سالنها و همچنین اتاقهای کوچکی که دیوارهای آن اجازه عقب رفتن به عکاس نمی دهد یگانه وسیلة عکسبرداری هستند.

عدسی‌های تله فوتو :

بر عکس وضع پیش در این مورد فاصله کانونی عدسی بلندتر از عدسی نرمال و زاویه دید آن تنگتر است که در نتیجه فضای کمتری را در همان سطح تصویر جای می دهد و برای رسیدن به مقصود عمل درشت نمایی انجام می‌گیرد بدینگونه است که بدون نزدیک شدن به موضوعی می‌توان از آن تصویر درشت بدست آورد از این عدسیها در عکسبرداری از پرندگان و حیوانات وحشی و همچنین جزئیات نقوش جالب بناهای تاریخی و نظایر آن استفاده می‌شود.

– زوم یا عدسی با فاصله کانونی متغیر:

این عدسی در اصل برای سینما ساخته شد و سالها به علت کیفیت پایین تصویر آن در عکاسی اقبالی ندید اما اخیراً با رفع معایب مورد توجه فراوان قرار گرفته است در دوربینهای 35 میلیمتری زیاد به کار می رود.

عدسی زوم فقط با دوربینهای رفلکس تک عدسی قابل استفاده است و همه امکانات فواصل کانونی واقع در بین دو حد عدسی را در اختیار عکاس می گذارد.

عدسی ماکرو برای عکسبرداری از فواصل نزدیک:

معمولا با عدسی نرمال میتوان تا فاصلة 50 سانتیمتری از اشیاء عکس گرفت.

اگر لازم باشد از چیزهای کوچکی مثل سکه یا تمبر پست عکس بگیریم باید نزدیکتر برویم در حالی که عدسی دیگر نمی تواند برای فواصل کمتر تنظیم شود و تصویر واضحی پدید بیاورد.

بهترین نتیجه زمانی به دست می آید که به جای عدسی نرمال از عدسی ماکرویا عدسی مخصوص عکسبرداری از نزدیک استفاده کنیم این عدسیها طوری طراحی شده اند که معایبی چون اعوجاج و بدنمایی را که ممکن است در عدسیهای دیگر به هنگام عکسبرداری از نزدیک ظاهر شود پیدا نمی کنند با عدسی ماکرو می توان از اشیاء کوچک طوری عکسبرداری کرد که اندازة تصویر روی فیلم از خود شی بزرگتر باشد.

گفتم که برای از بین بردن معایب لنزها (اعوجاج، بدشکلی و غیره) آنها را از چندین عدسی ترکیب می‌کنند.

بدیهی است که به نسبت افزایش تعداد عدسیهای سازنده هر لنز انعکاس و برگشت نور نیز بیشتر خواهد شد زیرا در هر یک از سطحها مشترک هوا- شیشه تقریبا 5 درصد برگشت ایجاد می شود به عبارت دیگر اگردر لنزی هفت سطح (هوا-شیشه) وجود داشته باشد جمعا 35 درصد افت نور خواهیم داشت .

برای جلوگیری از چنین اتلافی سطح عدسیها را با یکی از ترکیبات فلوئور از فبیل فلوئورور منیزیم یا فلوئورور مضاعف آلومینیم و سدیم می پوشانند.

به علت وجود همین مواد است که وقتی عدسیها از روبرو در برابر نور قرار می‌گیرند رنگهای آبی، زرد،‌ نارنجی ، سبز و روشن یا بنفش در آنها به چشم می‌خورد اما نوری که از لایه پوشانندة عدسی می گذرد هیچگونه رنگی به خود نمی‌گیرد.

در پوش عدسیها را جز در موقع لزوم بر ندارید عدسیها را در معرض رطوبت و تابش نور مستقیم نور خورشید قرار ندهید آنها را در کمال پاکیزگی نگهدارید زیرا گرد و غبار از وضوح تصویر می‌‌کاهد و در نتیجه کنتراست آن را کم می‌کند.

ظهور لکه های زرد در داخل لنز خبر از جداشدن عدسیها می دهد این وضع در نتیجه زمین خوردن دوربین یا نرم شدن چسب بین عدسیها پیش می‌آید برای جلوگیری از این وضع باید از قرار دادن دوربین در جای گرم خودداری کرد و سرانجام ، لنزها را باید از نور شدید و بخارهای زیان آوری که از بیشتر مواد شیمیایی متصاعد می شود محافظ نمود.

– دیافراگم :

گفتیم که پرده ای مانند مردمک چشم مقدار نور را کنترل می کند این پرده نیز مانند مسدود کنندة مرکزی – تیغه‌ای از تیغه های فلز ساخته شده و یک حلقه چرخنده که بر روی آن اعدادی نوشته شده کار این تیغه ها را تنظیم می کند و با چرخش به راست یا چپ سبب باز و بسته شدن آن می گردد اعدادی که از برابر یک شاخص ثابت میگذرد درجه های دیافراگم را نشان میدهند.

22و16و11و8و6و5و4و8و2و2و4و1 که در آنها کوچکترین عدد نشانة گشادترین دهانه است و هرچه اعداد بزرگتر شوند نشاندهندة دیافراگم بسته تری خواهد بود.

درجه های دیافراگم چنان محاسبه و تنظیم شده اند که اگر دیافراگم یک درجه بسته‌تر شود مقدار نوری که از آن می‌گذرد نصف و اگر یک درجه بازتر گردد دو برابر خواهد شد.

– میدان وضوح:

میدان وضوح منطقه است که در پس و پیش فاصلة تنظیم شده وجود دارد. یک تصویر وقتی واضح است که نقطه های آن حقیقتا به شکل نقطه در آمده باشد و زمانی ناواضح است که نقطه‌ها در میان لکه‌های کوچک کم و بیش گسترده‌ای غوطه ور باشند این لکه‌ها را دایره‌های ابهام می‌نامند.

در حقیقت درجات مختلف وضوح به میزان توقعات بستگی دارد یک فیلم کوچک که باید در حد قابل توجهی بزرگ شود لازم است از وضوح مطلق برخوردار باشد مانند وضوح 1/30 میلیمتر یعنی که قطر دایره ابهام در آن نباد از 30/100 میلیمتر تجاوز کند برای فیلمهای بزرگتر وضوح 1/20 و یا حتی 1/10 نیز ممکن است قابل قبول باشد.

وضوح تصویر به عوامل گوناگونی بستگی دارد از قبیل کیفیت عدسی بستگی یا گشادی دیافراگم و مخصوصا دقتی که در انتخاب فاصله تنظیم به عمل می‌آید .

– فیلترها

یک عکس سیاه و سفید وقتی مطابق با واقع به نظر خواهد آمد که هر یک از نیمسایه‌های خاکستری آن با رنگهای اصلی موضوع برابر و هم ارزش باشد.

از طرف دیگر موضوعی که نواحی مختلف آن به صورت رنگی در چشم انسان خیلی مشخص دیده شود در عکس ممکن است به شکلی تخت و مسطح و بدون عمق اختلاف به نظر برسد زیرا که ناحیة همجوار که رنگهای متفاوت داشتند در تصویر سیاه و سفید به خاکستری های کاملا همرنگ و هم ارزش تبدیل شده اند در اینجا نیز یک فیلتر مسئله را حل خواهد کرد.

فیلتر رنگی چیست؟

شیشه و یا ژلاتین رنگی اشعه همرنگ خود را عبور می دهند و مانع از گذشتن پرتوهای مخالف رنگ خود می گردند این ورقة رنگی وقتی روی عدسی بسته شود نوری که باید به فیلم برسد از آن عبور می کند و بدینگونه یک فیلتر قرمز پرتوهای قرمز طیف را از خود عبور خواهد داد ولی پرتوهای آبی، بنفش و سبز را جذب خواهد کرد با اطلاع از رنگهای مکمل فیلتر را می توان ساده تر تعریف کرد :‌ هر فیلتر رنگی بر حسب غلظت خود پرتوهای همرنگ خود را عبور می‌دهد و رنگ مکمل را جذب می‌کند.

در عکاسی معمولی دو گروه فیلتر برای عکسبرداری سیاه و سفید وجود دارد

1- فیلترهای اصلاح کننده .   عبارت است از فیلتر زرد و فیلتر زرد- سبز . هدف آنها کاستن اثر اشعه ( آبی بنفش)‌ است . وقتی این اشعه زیاد در نواحی موجود باعث کمرنگ شدن تصویر می گردد مانند آلمان ، دریا و کوهستان گفته شد که فیلم پانکروماتیک در این ناحیة‌ طیف حساسیت زیادی از خود نشان می دهد.

2- فیلترهای کنتراست .   وظیفة آنها جدا کردن دو ناحیة همجوار موضوع است که با وجود رنگهای متفاوت و متمایز در تصویر سیاه و سفید به دو خاکستری همرنگ و یکسان تبدیل می شود . مثلا یک گل سرخ پرنگ بر زمینه‌ای از برگهای سبز در عکسهای سیاه و سفید بدون اختلاف رنگ تبدیل به تصویری بی حالت و مسطح خواهد شد که در آن گل و برگ با هم قاطی شده می شوند برای جداسازی در رنگ لازم است کنتراست یا تضادی میان آنها ایجاد شود.

 

ضریب جدب نور

فیلتر رنگی قسمتی از پرتوهای نور را جذب می کند به این علت آن مقدار نور که برای عکسبرداری بدون فیلتر لازم است در صورت استفاده از فیلتر نخواهد کرد و باید افزایش یابد.

هر فیلتر دارای ضریب خاصی است که در نور سنجی باید در نظر گرفته شود تا آن مقدار نوری که در موقع عبور از فیلتر جذب می شود جبران گردد.

فیلتر هر چه تیره تر باشد ضریب آن بالاتر خواهد بود.

چند هشدار

فیلترهای ژلاتین با وجود تنوع بسیار زیادی که دارند چون شکننده هستند و با کمترین تماسی خراش برمی دارند. و اثر انگشت از روی آنها پاک نمی شود و به سهولت گرد و خاک می گیرند از این رو برای مصارف آماتوری مناسب نیستند و فیلترهای شیشه ای ترجیح دارند.

در خرید فیلتر خیلی باید دقت کرد تا ساخت کارخانه های معروف و معتبر باشند به این ترتیب میتوان از خوبی جنس آن مطمئن شد اما به هر حال آزمایش زیر مفید است حلقه فیلتر را میان دو انگشت بگیرید و آن را به راست و چپ به بالا و پایین متمایل کنید و همچنین حرکت دایره ای به آن بدهید هیچگونه ناصافی و ناهمواری نباید در سطح آن به چشم بخورد یک فیلتر معیوب ارزش دوربین و عدسی گرانقیمت آن را از بین خواهد برد.

به کار بردن فیلترهای رنگی صرفا به منظور جلوگیری از عبور نور زیادی به هیچ وجه نیست و باید از آن اجتناب شود در مواردی که بستن دیافراگم یا کوتاه کردن زمان نوردهی امکان نداشته باشد تنها از فیلترهای خاکستری خنثی می توان کمک گرفت این فیلترها روی هیچ یک از رنگها تأثیر ندارند و فقط نسبت غلظت خاکستری خود از عبور مقداری نور جلوگیری می کنند.

جدول 7 چگونگی استفاده از فیلترهای رنگی با فیلمهای پانکروماتیک سیاه و سفید

رنگ فیلتر ضریب تأثیر در روی عکس موضوعهای مناسب
زرد 2 × زردها روشنتر، آبی ها تیره تر منظر ه با آسمان آبی و ابرهای سفید
زرد سبز 2 × سبزها و زردها روشنتر ، آبی ها کمی تیره تر منظره با سبزی و آسمان آبی
نارنجی 4 × زردها و قرمزها روشنتر ، آبیها خیلی تیره به منظره ها حالت جالبی نمایشی می دهد اسمان تیره ، ابرها سفید
قرمز 8 × قرمزها روشن ،‌همة رنگهای دیگر تیره تر حالت شب و مهتاب در روز (آسمان سیاه)
سبز 4 × سبزها روشن، دیگر رنگها تیره رنگهای مخلف درختان جنگل را از هم متمایز می کند.

 

با وجود اشاره ای که در جدول 7 به ضریب فیلترها شد که در بیشتر موارد از طرف سازندگان آنها تعیین می شود بهتر است این ارقام را صددرصد قطعی و حتمی تلقی نکرد و فقط به عنوان راهنما پذیرفت هرکس با فیلمها و فیلترهای مورد استفاده خود باید آزمایشهایی انجام دهد و ضریب قطعی و صحیح آن را به دست آورد . بنابراین میتوان گفت که انتخاب صحیح فیلتر بستگی به نوع فیلم مورد استفاده و هدف نهایی عکاس دارد.

فیلترهای بی رنگ

  • فیلتر جاذب اشعه ماوراء بنفش

اما وقتی مقدار اشعه بیش از قدر جذب عدسی باشد لازم است از فیلتر U.V استفاده شود.

اشعه ماوراء بنفش در نقاطی که بیش از 1500 متر از سطح دریا ارتفاع دارند همچنین روی برف و در کنار دریا بیشتر است فیلتر U.V چون بی رنگ است ضریبی نیز ندارد و در عکاسی سیاه و سفید و رنگی هر دو قابل استفاده می‌شود.

  • فیلتر پلاریزاسیون

اما هنگامی که بر روی یک سطح براق غیر فلزی بتابد مانند سطح آب و شیشه و چوب براق و غیره انعکاس می یابد و امواج منعکس فقط در یک جهت نوسان می کنند در این صورت گفته می شود که نور منعکس پلاریزه (قطبیده) شده است.

فیلتر پلاریزاسیون نور محیط را دریافت کرده و تنها بخشی از آن را از خود عبور می دهد وقتی به یک سطح براق غیر فلزی از پشت فیلتر پلاریزاسیون نگاه کنیم و آن را آهسته بچرخانیم مشاهده می کنیم که بر حسب جهت فیلتر و زاویة دید بعضی انعکاسات از بین می رود حذف برق و انعکاس سطحهای براق وقتی به حداکثر می رسد که زاویه تابش نور و زاویة انعکاس آن در مقایسه با سطح براق در حدود 33 درجه باشد.

فلاش

احتیاج به نور کافی و موثر انگیزة ساختن فلاش بود احترام فلز منیزیم با نور خیره کننده نخستین قدم در این راه بود گرد منیزیم را در ظرفی می ریختند و پس از برداشتن در پوش عدسی (در آن زمان هنوز دوربینها مجهز به مسدود کنندة زمانی نبودند) گرد را آتش می زدند بعدها به جای گرد منیزیم را به شکل سیم باریک و درازی درآورند این سیم پس از آتش گرفتن به طور یکنواخت می سوخت ونور سفید و خیره کننده ای پخش می کرد از این سیمها هنوز هم گاه در فیلمبرداری استفاده می شود.

بالاخره سیم ها را خیلی باریک کردند و مقداری از آن را داخل یک حباب مانند لامهای معمولی قرار دارند با اتصال سیم لامپ به یک باتری معمولی ابتدا جرقه ای در نوک سیمها به وجود می آید و سپس این جرقه سیم را مشتعل می کند و تمام تارهای منیزیم را فرا می گیرد همه این اعمال در مدت کوتاهی (بین 20/1 تا 200/1 ثانیه) انجام می یابد و چشم فقط یک جرقه می بیند این لامپها بیش از یک بار قابل استفاده نیستند.

 

فلاش الکترونیک

این نوع فلاش از سال 1945 م/1324 ش به بازار آمد. در این فلاشها سوختن لامپ وجود ندارد زیرا در حقیقت لامپ آنها عبارت از یک لولة محتوی گاز گزنن است که در داخل آن تخلیه الکتریکی انجام می گیرد و بدینگونه هزاران عکس با یک فلاش گرفته می شود. حداقل سرعت تخلیه الکتریکی (جرقه) در فلاشهای الکترونیک یک هزارم ثانیه است زمان گرفته شدن عکس نیز همین است نه زمان عملکرد مسدود کننده دوربین

دوربین هایی که مسدود کنندة کانونی – پرده ای دارند لازم است حتما به سرعت مجازی که از طرف سازنده دوربین تعیین شده توجه داشت.

انواع فلاشهای الکترونیک

  • خیلی قوی، با قدرتهای بالاتر از 1000 ژول که در آتلیه‌های عکاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • متوسط، با قدرتهای بین 100 تا 200 ژول، که در کارهای خبری و عکاسی از مجالس به کار می رود. (با برق و باتری).
  • کوچک ، که برای آماتورها مناسب و معمولا با باتری کار می کند.

هنر دیدن

در موقع عکس گرفتن اگر قلب و روح انسان در برابر موضوعی که انتخاب کرده است از احساس خالی باشد حساس ترین فیلمها هم نخواهد توانست کوچکترین خدمت و کمکی بکند زیرا عکس خوب با داشتن معنی و مفهوم و با برخورداری از محتوی و فرم باید بتواند توجه بیننده را جلب کند و مدتی معطوف خود نگهداری در مورد محتوی می توان گفت که هر چیز هر قدر ساده و بی اهمیت هم که باشد می تواند موضوعی برای عکسبرداری باشد اساسا این مسئله یکی از مزایای عکاسی است زیرا به عکاسان کمک می کند تا آنچه را که معمولا از نظر همگان دور می ماند و خود به خود توجهی برنمی‌انگیزد ثبت و عرضه کنند.

از لحاظ فرم یعنی طرز قرار گرفتن خطها، سطحها ، حجمها و شکلها که در حقیقت هر تصویری از همین اجزاء تشکیل می گردد از اصول و قواعد کمپوزیسیون (ترکیب بندی) می‌توان کمک گرفت . وقتی عکس خوبی را تماشا می کنید بلافاصله نظرتان به موضوع آن جلب می‌شود سپس مشاهده میکنید که عناصر تصویر به کمک طرح و شدت و ضعف رنگها ، با موضوع اصلی ایجاد هم آهنگی کرده‌اند و هیچ چیزی نیست که توجه بیننده را از موضوع اصلی منحرف کرده به سوی خود بکشاند . در نتیجه از مجموعة تصویر احساس توازن و تعادل می‌شود به چنین عکسی می توان گفت که خوب ترکیب یافته است.

در میان این شکلها بیشمار چنان ترکیبهای هنری و زیبایی یافت می‌شود که هر کدام برای خلق یک اثر نفیس شایستگی دارد اما این ترکیبها به قدری در هم‌اند که درک آنها از عهدة هر کسی بر نمی‌آید این وظیفه عکاسی هنرمند است که آنها را بیابد جداسازد و برای تماشای دیگران آماده کند در این صورت است که برای همه قابل درک و لمس خواهند شد. دوربین عکاسی این توانایی را دارد که حتی سریع‌ترین و گذراترین شکلها را نیز تجرید و ضبط کند در میان اینهمه شکل آنچه نظر یک عکاس را جلب می‌کند بی‌شک چیزی است که با روح و فکر و سرشت او پیوند دارد چرا که او را وادرا به انتخاب یکی و انصراف از دیگری می ‌کند در حدی که می‌توان گفت «این انتخابی است که مهر شخصیت عکاس بر پای آن نقش بسته است.»

ضبط و ثبت ماشینی نیست و صفت «خوب» را تنها به عکاسی می توانیم اطلاق کنیم که اولابتواند موضوعهای جالب را «ببنید» و ثانیاً پس از دیدن آن را طی رشته اعمال شخصی در ضمیر خود بپرواند نتیجه همه اینها تصویر خواهد بود استخراج شده از میان احساسها و ادراکهای عکاس.

وقتی در برابر منظره‌ای قرار می‌گیریم در مجموعة احساسات ما غیر از آنچه با چشمان خود درک می کنیم چیزهای دیگری نیز راه می‌یابد : مانند هوای کم و بیش خنک، عطر گلهای، صدای پرندگان وضع خوب جسمانی ما و نظایر آنها تمام این عناصر در آماده ساختن احساسات ما شرکت می‌جویند و مشکل است در وهلة اول بتوانیم تشخیص بدهیم که از آن منظره به علت احساس راحتی خوشمان آمده است یا اینکه مجذوب زیبایی آن شده‌ایم جدا ساختن احساساتی که کاملاً به چشم و دید مربوط است از دیگر ادراکها اولین عمل تجرید شمرده می‌شود.

در نظر داشت که چون ابعاد محدود است و به تصویر اجازه نمی دهد تا ترجمان صادق تمام طبیعت باشد از این رو حذف زواید ضروری است تا موضوع اصلی جلوه کند یعنی تصویر باید دارای یک موضوع کاملا نمایان باشد تا نظر بیننده بلافاصله به آن جلب گردد. اگرچه مرکز توجه در یک تصویر وجود داشته باشد. نگاه در یک جا متوقف نخواهد شد و در حالی که میان چند نقش سرگردان است احساس ناراحتی خواهد کرد.

از اصطلاح فتوژنیک (خوش عکس) در مورد انسانها مطلعید. بد نیست بدانید که دیگر موضوعها و شکلهای طبیعت نیز می‌توانند فتوژنیک باشد یا فتوژنیک نباشند از این رو در هر مورد لازم است در جستجوی موضوعهای فتوژنیک بود و از این «خاصیت» مهم غلفت نکرد.

در اینجاست که «هنر دیدن» نقش اصلی را بازی می‌کند و تصمیم نهایی را می‌گیرد این هنر عبارت است از انتخاب موضوعها و شکلهایی که بدون از دست دادن خواص خود در موقع تبدیل به تصویر جاذبة جدیدی کسب می‌کنند عکاسی هنرمند موضوعهایی را شکار می‌کند که پس از کوچک شدن و از دست دادن رنگهای خود و تبدیل به فضاهای سیاه و سفید و خاکستری (در عکاسی سیاه و سفید)‌ بالاترین قدرت تجسم را دارا باشند او با داشتن اطلاعات فنی کافی و استفاده از ابزار کر خود به وسیلة سایه روشنها ، نورهای مناسب ، تضادهای موزون و سنجیده توجه و علاقة بیننده را به موضوع اصلی جلب می‌کند.

ظهور فیلم در تاریکخانه

در دورانی که عکس رنگی حاضر و آماده از لابراتوارها به دست ما می رسد کسی که از رموز کار بی خبر است حق دارد از خود بپرسد « تاریکخانه برای عکاسی آماتور چه فایده ای دارد»

جواب این سئوال خیلی ساده و روشن است از لحظه ای که آماتور عکاسی می خواهد عکس را به عنوان وسیله آفرینش و بیان شخصی به خدمت بگیرد مجبور است که کارهای تاریکخانه را خود انجام دهد. موسسات تجارتی هر قدر هم مجهز به نیروی انسانی متخصص و کار آزموده و وسایل مدرن و خوب باشند. باز هم نخواهد توانست احتیاجات یک عکاس آماتور را که در اندیشة بیان شخصی است کاملا برآورده سازند.

وقتی فیلمی را برای ظهور و چاپ می دهید در بهترین موسسه به نتیجه ای می‌رسند که می توان آن را خوب متوسط خواندو معمولا کسانی که از عکس انتظاری جز خاطره و یادگاری ندارند از همین نتایج احساس رضایت کامل می کنند اما این محصول تجارتی قادر نیست رضایت کسی را که حقیقتا می خواهد خود خالق و آفرینندة تصویر باشد فراهم آورد.

اگر تحقق دقیق تصویری که در نظر دارید امکانپذیر نباشد شناختن و بکار بستن خواص فیلم انتخاب و استفاده از محلول ظهور ممتاز در نظر گرفتن کادربندی جالب تعادل و توازن رنگها و ارزشهای تصویر به چه دردی خواهد خورد کاملا طبیعی است کسی که در گرفتن عکس چیره دست باشد کارهای تاریکخانه را نیز به خوبی خواهد توانست انجام دهد این دو فعالیت مکمل یکدیگرند زیرا همه اوقات فراغت را نمی‌توان به گرفتن عکس اختصاص داد ساعاتی از آن به طرزی مفید و خوش آیند می تواند صرف کارهای تاریکخانه بشود.

به طور خلاصه می‌توان گفت که انجام کارهای تاریکخانه از طرفی موجب صرفه‌جوییهای قابل توجهی خواهد بود و از طرف دیگر ساختن و پرداختن کامل تصویر را ممکن خواهد ساخت.

برای ظهور فیلم و چاپ و آگراندیسمان عکس به داشتن یک لابراتوار عریض و طویل نیازی نیست کافی است مخلی باشد که از نفوذ نور به آن بتوان جلوگیری کرد و جود آب جاری در این محل ترجیح دارد اما حتما الزامی نیست. وسعت آن باید در حد امکان حرکت راحت باشد هر یک از اتاقهای خانه را می توان با مختصری دستکاری به عنوان لابراتوار عکاسی مورد استفاده قرار داد. از آشپزخانه حمام و رخت شوی خانه با رعایت احتیاطهای چندی که مانع ریخت و پاش محلولها بر روی لوازم و دیوارها و کف محل بشود و از لکه دار شدن آنها جلوگیری کند به بهترین وجهی می‌توان استفاده کرد زیرا در این قبیل جاها معمولا هم آب جاری وجود دارد و هم فاضل آب.

مشهورترین مواد ظاهر کننده متول و هیدروکینون هستند. برای جلوگیری از فساد سریع (اکسید شدن) متول، محافظی لازم است که آنهم سولفیت سدیم می‌باشد برای اینکه عمل ظهور سریعتر انجام گیرد در محلوها از یک مادة قلیایی مانند کربنات سدیم یا براکس استفاده می‌کنند و بالاخره به محلولهایی که در آنها کربنات سدیم وجود دارد برای جلوگیری از خفگی تصویر مقدار اندکی برومور پتاسیم اضافه می‌نمایند (این ماده سبب می شود که پرده شیمیایی دیرتر ظاهر گردد)

عمل ظهور وقتی پایان یافته تلقی می شود که همه ذرات برومور نقرة نور دیده تبدیل به نقره خالص گردد.

 

نتیجه گیری:

عمل عکاسی کار است سهل و ساده آنچه مشکل و با ارزش است بیان مطالب است به وسیلة عکس اهمیت عکس در «ارزش انسانی» کسی است که آنرا پدید می‌آورد همچنانکه انسانها از نوشتن و گفتن برای بیان مطالب خود استفاده می‌کنند عکس نیز وسیلة بیانی دیگر است تا به کمک آن هر کس نسبت به کار و حر فه و تخصص و سرشت خود هرچه را مفید و مهم و جالب می‌داند یا احساس بیان نماید.

عکسهای خوب را به دقت مطالعه کنید تا عوامل و عناصری را که سبب اهمیت و ازرش آنها شده است دریابید این روش برای پیشرفت و تکامل در هنر عکاسی بهتری راه است چون علاوه بر ایجاد قدرت خلق تصاویر خوب استعداد دید و ارزیابی را نیز پرورش می‌دهد.

 

منابع :

کتاب فن و هنر عکاسی «هادی شفاعیه»

عکاسی مدرن «رنه بویوت »

فرهنگ دوربین «هالابلدف»

چگونه عکاس ببینیم «دیوید فین»

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.